تو گوشیم آلارم گذاشته بودم که برا سحری بیدار بشم، اما ظاهراً بیدار میشدم و آلارم و خاموش میکردم و باز میخوابیدم :/ 

تا اینکه برادر جان رفع زحمت نمودن و آمدن و گفتن این چیست که دارد زنگ می‌زند ⁦ آن موقع بود که فهمیدم نتوانستم برا سحری بیدار بشوم

و دیدم که فقط پنج دقیقه تا اذان مانده و در این پنج دقیقه فقط آب خوردم و دندان شستم 

وقتی برگشتم اتاقم دیدم صدایی از بیرون میاد اولش فکر کردم صدای مراسم ایناست بعد دیدم عه، صدای اذانه :))))

اذانی که زمان مدرسه زنگ تفریح آخر باز میکردن :)))

همون اذانی که پر از حس خوب و آرامشه. 

میدونی چرا نشونه گرفتمش؟! چون صدای اذان فقط گاهی اوقات به خونه ما میرسه. 

الان شنیدن این اذان پر از آرامش  سر صبح برا من ‌‌‌‌‌‌‌پر از حس خوبه و نشونه میگیرمش

.

پ.ن: هنوز تو کف کاری که دیشب کردم موندم. (O)

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها